همشهری آنلاین - مریم باقرپور: در سریالهای تلویزیونی امام علی(قیسبن سعد)، داستان راستان، سردارجنگل(رضاخان)، بگذار آفتاب برآید و...هم شاهد ایفای نقش شهروز ملکآرایی بودهایم؛ کارهای ماندگاری که نتیجه ۶ دهه فعالیت و تلاش این هنرمند نام آشناست. فردی که از ۱۳ سالگی وارد هنر شد و با ۸۰ سال سن همچنان فعال است و با هیجان از خاطرات دوبله، خوانندگی و نمایش میگوید. خاطراتی که بخش کوتاهی از آن در مستند «ملک شهروز» آمده و در فرهنگسرای ارسباران به نمایش گذاشته شده است.
شهروز ملکآرایی از ۱۳ سالگی پا به عرصه هنر میگذارد و برای رسیدن به هدفش سختیهای کار در نوجوانی و تنهایی را میپذیرد: «کلاس هفتم بودم که «رضا همراه» یکی از دوستان خانوادگی به من گفت: «صدایت خوب است بیا معرفیات کنم و تهران کلاس آواز برو». تابستان بود که آمدم و به اسماعیل مهرتاش و سالن تئاتر جامعه باربد معرفی و تمریناتم را با همه مخالفتهای خانواده شروع کردم. چون خانوادهام در ملایر اسم و رسمی داشتند و دغدغهشان این بود که مردم نگویند پسر ملکآرایی رفته و مطرب شده است. برای همین تنها در یک خانه اجارهای زندگی کردم تا اینکه به مرور و پس از چند سال خانواده سر لطف آمدند و برگشتم پیششان.»
-
هم کار کردم هم تحصیل
ملکآرایی، همزمان در رشته ادبیات ادامه تحصیـل میدهــد. میگوید: «صبحها مدرسه میرفتم و شبها هم کار یا تمرین میکردم. محل تمرین هم لالهزار بود. آن موقع هنرستان موسیقی یا هنرپیشگی نبود. مرکز این کارها جامعه باربد بود. بچههایی هم که از آنجا بیرون میآمدند، کارشان خریدار داشت. من حین کار در تئاتر و دوبله، درس هم میخواندم. البته چند مرتبه هم از دبیرستان بیرونم کردند؛ چون به خاطر زمانهای تمرین تئاتر یا کار دوبله، نمیرسیدم به مدرسه بروم. پس از مدتی، جای خودم را باز کردم و ماندگار شدم.»
-
بازی و دوبله در گرگ صحرا
ملکآرایی سال ۱۳۳۹ با فیلم «گرگ صحرا» وارد عرصه سینما میشود و نقش آدمی ژیگول را بازی میکند و به جای خودش هم حرف میزند. میگوید: «سیروس جراحزاده به من گفت تو فیلم بازی کردهای. گفتم بله. گفت بیا به جای خودت هم حرف بزن. بعدها هم گفت تو کهتر و فرز هستی بیا دوبله. من هم رفتم و از این کار خوشم آمد. به مرور با دوستان دیگری در کار آشنا شدم و در نهایت از سال ۱۳۴۷ تئاتر را کنار گذاشتم و بیشترین تمرکزم بر دوبله شد.»
-
خاطراتی که زنده است
حالا دوبله انیمیشنهای رابین هود(جان کوچولو)، سیندرلا(وزیر)، ماجراهای تنسی تاکسیدو و چاملی (آقای ووپی)، ماجراهای گالیور(کاپیتان لینچ)، دوبله فیلمهای کازابلانکا(ژنرال آلمانی)، نیش(چارلز دورنینگ)، طلسم شده (دکتر دلباخته دکتر پیترسون)، سریال ناوارو (رئیس ناوارو)، اوشین(پدر اوشین)، افسانه جومونگ (موپالمو آهنگر)، امپراتور دریا (مک بن)، گروه پلیس(ستوان جوزپه اینگرجولا) و افسانه دونگی (رئیس کانون نوازندگان) گوشهای از فعالیتهای این هنرمند ۸۰ ساله است که از هریک خاطرهای دارد. بهعنوان مثال درباره دیالوگ «حاجی سید تو کشتن» در فیلم سینمایی «آخرین شناسایی» میگوید: «آن جمله برای خود فیلمنامه بود، اما تا مدتها وقتی بچهها به هم میرسیدند یا با من روبهرو میشدند، میگفتند حاجی سیدت رو کشتن!»
خاطره دیگرش از گویندگی فیلم سینمایی محمدرسولالله(ص) در نقش شاعر عرب است. میگوید: «وقتی نقش را مقابلم گذاشتند، من هم تمرین کردم. اما گفتند شهروز اینطوری نگو! گفتم جز این نمیتوانم صدایی برای این نقش بسازم. این کاراکتری که من میبینم، اگر از من میخواهی، جز این نمیتوانم. این شخصیت این حالت را دارد. کمی بحث کردیم و در نهایت نقش را ارائه کردم و به خاطرش تقدیرنامه هم گرفتم.»
-
از فرهنگ تا جامجم فقط با عشق
ملکآرایی این روزها در محدوده میدان فرهنگ منطقه ۶ سکونت دارد و با کهولت سن در روزهای مختلف هفته مسیر خانه تا جامجم را برای دوبله سریالها و فیلمهای مختلف طی میکند. میگوید: «کار دوبله درآمد چندانی ندارد. صدا و تحصیلات خاصی نیاز ندارد. فقط عشق میخواهد و کسانی که وارد این عرصه میشوند بدانند که باید از زندگیشان بزنند تا بهترین باشند؛ چون هرچه اجرا زیباتر باشد شنونده به دیدن فیلم بیشتر ترغیب میشود.»
-
پایان یک نوستالژی
«ملک شهروز» هفدهمین مستند زندگی از اهالی دوبلاژ است که توسط «ابوالفضل توکلی» تهیه و کارگردانی شده است. او میگوید: «با صدای آقای ملکآرایی در فیلمها و انیمیشنهایش خاطرههای زیادی داشتم و هیچوقت صدایش در دهکده حیوانات، رابین هود و... را فراموش نمیکنم. برای همین پیگیر شدم تا این مستند بهعنوان اثری ماندگار تهیه شود.»
توکلی برای این مستند ۵۰ دقیقهای، از دی سال گذشته تا خرداد امسال وقت گذاشته است. میگوید: «۲ مستند دیگر از زندگی پیشکسوتان دوبله تا پایان سال رونمایی میشود.»
او درباره خاطراتش از تهیه مستند ملک شهروز میگوید: «چیزی که در این مستند من و آقای ملکآرایی را آزار داد، تغییر بافت لالهزار است. لالهزار برای بسیاری از پیشکسوتان خاطرهساز است، اما هر بار که برای فیلمبرداری به این محل میرویم تغییری در آن میبینیم و این روزها آنقدر تردد خودرو، موتوری، چرخی و... در آن زیاد شده که دیگر از آن لالهزار و نوستالژیهایش چیزی باقی نمانده است.»
نظر شما